سندروم کم آموزی کودکان تیزهوش
کودکانی که به لحاظ ذهنی تیزهوش هستند و در مدرسه، بر اساس توانائیهای خود، تکالیفشان را انجام نمی دهند، کم آموز به شمار می آیند. آنها باعث سرخوردگی والدین و آموزگاران خود می شوند؛ زیرا آشکار است که توانایی انجام تکالیف خود را به نحو احسن دارند. اکثر آموزگاران و حتی والدین، موافقند که کم آموزی، مشکلی تقریبا فراگیر است. با بخش خانواده سایت تفریحی و سرگرمی جیران همراه ما باشید تا به سندروم کم آموزی کودکان تیزهوش بپردازیم.
سندروم کم آموزی کودکان تیزهوش
کودکانی که به لحاظ ذهنی تیزهوش هستند و در مدرسه، بر اساس توانائیهای خود، تکالیفشان را انجام نمی دهند، کم آموز به شمار می آیند. آنها باعث سرخوردگی والدین و آموزگاران خود می شوند؛ زیرا آشکار است که توانایی انجام تکالیف خود را به نحو احسن دارند. اکثر آموزگاران و حتی والدین، موافقند که کم آموزی، مشکلی تقریبا فراگیر است.
نیمه تمام رها کردن کار، آشفتگی، مطرح کردن عذر فراموشی برای انجام ندادن تکالیف مدرسه و خانه، بی علاقگی به اکثر موضوعهای آموزشی و عنوان کردن این موضوع که مدرسه رفتن خسته کننده و بی فایده است، اولین نشانه های سندرم ( نشانگان) کم آموزی است. ویژگیهای دیگری که می تواند مخصوص این بچه ها باشد، شامل ضعف در مهارت مطالعه، توانائیهای متغیر، خلاقیت بالا، عدم پشتکار، دفع الوقت، کمال گرایی و گریز زدن به کتابهای غیر درسی، تلویزیون، بازیهای ویدئویی یا درگیری در زندگی اجتماعی است.
موارد پیشنهادی
زیر این ویژگیهای ظاهری که این کودکان از خود نشان می دهند، دو خصوصیت اصلی دیگر نهفته است. اول اینکه افراد کم آموز، تجربه قاعده مندی در زمینه تلاشهای شخصی و نتایج آموزشی ( کنترل درونی) ندارند. دوم اینکه آنها به حدی از حس رقابت جویی شدید برخوردارند که جرأت خطر کردن و دست زدن به کاری را ندارند که امکان شکست در آن باشد.
کودکان کم آموز اغلب رؤیاهای بلندپروازانه، اما در عمل غیر واقعی دارند. به طور مثال، مشهور شدن، میلیاردر شدن یک شبه، تبدیل شدن به متخصص طراز اول کامپیوتر یا بازیکن حرفه ای فوتبال. البته آنها به شیوه با زمینه مناسب برای رسیدن به این رؤیاها نمی اندیشند. این بچه ها بهانه هایی برای دفاع از کار خود می آورند تا اینکه دست به خطر بزنند و کارهایی انجام دهند که برای رسیدن به اهداف واقعی لازم است.
کودکان کم آموز عادتهای بد زیادی دارند که برای محافظت از خود و پندارهای شکننده شان، آنها را پرورش داده اند. آنها ناخودآگاه از افراد بزرگسال، هم والدین و هم آموزگاران، به روشهایی خاص سوء استفاده می کنند. به این نحو که آنها را وامی دارند به صورت کوتاه مدت، برایشان احساس امنیت ایجاد کنند، اما در واقع بزرگ ترها با این کار، بچه ها را به پرتگاه بسیار عمیقی پرت می کنند. در مدتی که این بچه ها باید مشغول آموزش و فراگیری در مدرسه باشند، همه توان خود را بر امتناع از یادگیری متمرکز می کنند. آنها به نحوی عمل می کنند که والدین و آموزگاران، کمکی بیش از نیاز واقعیشان به آنها بکنند ( کودکان کم آموز وابسته) یا می کوشند با مشاجره، گفت وگو و تحت فشار گذاشتن بزرگ ترها، بر آنها چیره شوند ( کودکان کم آموز غالب). گاهی کودکان کم آموز آمیزه ای از رفتارهای وابسته و غالب را از خود بروز می دهند.
بزرگسالانی (والدین و آموزگاران) که بدون برنامه و به شکل موردی با کودکان کم آموز برخورد می کنند، اغلب نا امید می شوند؛ زیرا این رویه فقط رفتار ناپسند آن کودکان را شدت می بخشد. در واقع برخوردهای دور از انتظار، می تواند نتیجه بهتری داشته باشد. به طور مثال، کودکان کم آموز وابسته ، چه از نظر گفتاری و چه به لحاظ زبان بدن، مدام خواهان کمک از دیگران هستند و به رغم تلاش بزرگ ترها برای تقلیل فشارهای وارده بر آنها، طوری وانمود می کنند که گویی همیشه تحت فشارند. از آنجا که با مسئولیت آنها را سبک تر می کنند و بیش از حد لازم مسئولیت آنان را بر عهده می گیرند، موفقیت آنها در مدرسه و حس اعتماد به نفس شان هر چه بیشتر تضعیف می شود. کودکان کم اموز غالب، می کوشند بزرگسالان را دچار تعارض کنند. همچنانکه آموزگاران و والدین می کوشند با ایشان حرف بزنند و به اصطلاح آنها را بر سر عقل بیاورند، آنان پیوسته و تا وقتی مطمئن نشوند که برنده میدان هستند، محدودیتها را نادیده می گیرند.
بزرگسالان برحسب تجربه، اعتقاد پیدا کرده اند که باید این کودکان را از موضع خود کنار بزنند. نتیجه این کار، خشمگین شدن هر دو طرف، یعنی والدین و کودکان است. بزرگسالان در می یابند که مأیوس شده اند و بنابراین، کنترل خود را از دست می دهند و یا با عصبانیت با کودک برخورد می کنند. کودکان به «پررویی» خود ادامه می دهند و در جر و بحث، روی دست والدینشان بلند می شوند؛ زیرا معتقدند که دلیل معقولی برای برتری خود دارند. اگر والدین غیر معقولانه رفتار کنند و با متوسل شدن به تهدید یا تنبیه، واکنش نامعقولی از خود نشان دهند، کودکان از این واکنش نامعقول سوء استفاده می کنند و به عنوان یک دلیل منطقی برای اجتناب از قبول مسئولیتی که بزرگسالان از آنها خواسته اند، به آن متوسل می شوند. علاوه بر آن، به هنگام بروز خشم بزرگ ترها، کودکان مشکلات خود را با دیگر بزرگسالان بی تکلف در میان می گذارند که حتی ممکن است از آنها طرفداری یا تلاش کنند که با میانجیگری مشکل را برطرف سازند. همین کار، قدرت این بچه ها را در برابر بزرگسالان (والد و معلم) گروه اول که می کوشند آنها را راهنمایی کنند، بیشتر می کند.
کودکان کم آموز غالب، على رغم قدرتمند بودن، اغلب احساس می کنند که ضعیف هستند. این کودکان کم آموز با رسیدن به سن نوجوانی، توانایی زیادی برای تغییر موضع، در قبال پیروزی یا شکستهای عوام فریبانه خود دارند. نمودار زیر، نموداری است از این نوع کودکان کم آموز. کودکان مورد اشاره در نمودار، فقط ویژگیهای کودکان کم آموز را نشان می دهند.
- افراد داخل دایره کودکان موفق هستند.
اینها را نباید جزء خصوصیات اصلی کودکان دانست. دانش آموزانی که در قسمت پایین جدول قرار گرفته اند، مشکلات عمیق تری نسبت به دانش آموزان بالای جدول دارند.
هم در محیط خانه و هم در محیط مدرسه، با کودکان کم آموزهمکان می شود. کم آموزی زمانی بروز می کند که کودکان احساس کنند نمی توانند انتظارات خود یا والدین و معلمانشان را برآورده سازند. در خانه، خلاف پیامهایی که از جانب والدین به آنها می رسد، این کودکان به دنبال الگویی ثابت برای یافتن ساده ترین راه گریز هستند. در کلاس، رقابتهای نامناسب برای کودکان تیزهوش این تصور را به وجود می آورد که «تیزهوش بودن ساده است» و به همین دلیل، از شرکت در رقابتهای سطح بالاتر یا دشوارتر در زمینه های تحصیلی که چندان هم ساده نیستند، می هراسند.
مطلب پیشنهادی: خوراک زبان با سبزیجات
اگرچه مشکلاتی که سبب سوق دادن کودک به سوی کم اموزی می شود، بسیار پیچیده است، واکنش او حالت دفاعی به خود می گیرد و به همین دلیل، مشکلات اولیه به فراموشی سپرده می شوند. در پیش گرفتن رویه ای مناسب در قبال کم آموزی، نه ساده است و نه به خودی خود انجام می شود، ولی قطعا امکان پذیر است.
ایجاد تغییراتی در محیط خانواده و مدرسه، می تواند در تقویت اعتماد به نفس کودکان کم آموز مؤثر باشد و آنها را برای دستیابی به موفقیت تحریک کند. آن روی سکه کم آموزی که می تواند گاهی آشکار شود، موفقیت بیش از حد است.
نظرات کاربران