فلسفه صبر حضرت علی(ع)
با دستان بسته و فدک از دست رفته
براساس تحلیل و برداشت خودم از حوادثی که رخ داد و از صبری که حضرت کردند و واکنش شدیدی که انتظار میرفت انجام ندادند می توان این چنین برداشت کرد که قرار گرفتن حضرت در این موقعیت تاریخ ساز اتمام حجتی بود در برابر دیدگان مردم که ای مهاجر و انصار دست مرا بستند اما زبان و چشمان شما را که نبستند من و فاطمه زهراء(سلام الله علیهم) مأمور به صبر بودیم شما چی؟ آیا مامور به صبر بودید؟
اگر از شما صبر میخواستیم که دادخوهی و استمداد نمیکردیم. طلب یاری و دفاع از حق غصب شده نمیکردیم. من علی و فاطمه زهراء فقط صبر کردیم ولی در برابر حق غصب شده خلافت و فدک سکوت نکردیم . شما چی؟ چرا سکوت کردید؟ با چه دلیلی بیعت کردید؟ دست مرا بستند به خانه من و فاطمه زهراء هجوم آوردند اما همیشه که دست من بسته نبود با دست باز آمدیم درب خونه شما باز چرا بیعت نکردید و از حقوق ما اهل بیت دفاع نکردید؟
ما که به خانه های شما هجوم نیاوردیم و با زور از شما بیعت نگرفتیم فقط برای نجات و هدایت شما از فتنه ها و حوادث تلخ آینده، من باب اتمام حجت شما را دعوت به بیعت و دفاع از حقوق غصب شده کردیم. مگر آیه تطهیر در شأن ما اهلبیت نازل نشده است؟ مگر پیامبر در مورد اهل بیتش به شما سفارش نکرده بود؟ پس شما را چه شده است که دست از یاری اهل بیتش برداشتهاید.
پس با این حساب حضرت علی (علیه السلام) سکوت نکرد بلکه صبرکرد. آن هم به خاطر دستور خدا و پیامبر بود برای حفظ اسلام ودلایل دیگر که خود حضرت سه دلیل را ذکر میکنند: 1-جلوگیری از تفرقه میان مسلمانان؛ 2- خطرمرتدان؛ 3- حفظ جان عترت اهل بیت. هنوز آب غسل پیامبر خشک نشده بود که شورای سقیفه و ماجرای بیعت با ابوبکر پیش آمد. و این در حالی بود که هنوز جنازه رسول اکرم بر زمین بود. و حضرت علی با اینکه از شورای سقیفه خبر داشت اما جنازه شریف نبی مکرم اسلام را رها نکرد. و به عمویش عباس که برای بیعت دستش را دراز کرده بود، گفت: اکنون کار ما تجهیز پیکر پیامبر است. اما بعد از اتمام کار سقیفه و بیعت با ابوبکر حضرت علی (علیه السلام) مخالفت خود را با بیعت نکردن نشان داد. در اینجا حضرت برای اتمام حجت کردن با همه مردم و دفاع از حق خودش و دلسوزی نسبت به هدایت مردم همان اول فورا با ابوبکر بیعت نکرد.
چون اگر همان اول مثل بقیه افراد بیعت میکرد مشروعیت و مقبولیت سقیفه و خلیفه بودن ابوبکر نزد همه مردم ثابت میشد. پس برای این که مشروعیت سقیفه و خلیفه بودن ابوبکر ثابت و تأیید نشود حضرت با او بیعت نکرد و منتظر شد تا او را به زور وادار کنند، که این اتفاق هم افتاد حضرت را با تهدید و اجبار و دست بسته برای بیعت به مسجد بردند و همه مردم دیدند و فهمیدن حکومت به دست چه کسانی افتاده است. در واقع صبر حضرت علی در این موقعیت اتمام حجت بود با مردم آن زمان. که ای مهاجر و انصار ببینید و بفهمید با چه کسی بیعت کردید، آنها با من علی و فاطمه که افضل امت هستیم.
بیشتر بخوانید: زندگینامه حضرت فاطمه زهرا(س)
این گونه برخورد کردند. ای مهاجر و انصار من و همسرم فاطمه زهراء دختر پیامبرتان، با صبرمان فدا شدیم تا خباثت و خیانت دیگران بر شما آشکار شود. بشتابید و از حقوق اهل بیت پیامبرتان دفاع کنید من علی خیبر شکن به راحتی میتوانم شمشیر بکشم و از خودم و همسرم دفاع کنم اما به خاطر حفظ کیان اسلام صبر میکنم و از شما انتظار دارم به وظیفه خود عمل کنید و نسبت به حقوق از دست رفته ما اهل بیت عکس العملی نشان دهید. با این حال صبر حضرت مانع سکوتش نشد او جانانه به خاطر هدایت مردم و دلسوزی نسبت به آینده و سعادت مردم کوشید تا حجت را بر همه مردم تمام کند. دشمن اجازه نداد شمشیر به دست علی بیافتند فقط توانستند او را باطناب بگیرند. قابل توجه کسانی که میگویند مگه امکان داره، مگه میشه، علی را دست بسته ببرنند، در جواب باید بگوییم: اگر حضرت علی با آرامش خاطر و با اختیار خود بدون درگیری به مسجد برای بیعت میرفت جای تعجب داشت. با این حال صبر حضرت مانع از دادخواهی و طلب یاری نشد. امیرالمومنین علی (علیه السلام ) هنگام ورود به مسجد از حق حضرت زهراء دفاع کرد و نسبت به فدک با ابوبکر احتجاج کرد و با دلیل اثبات کرد که فدک حق حضرت زهراء است.
حتماً بخوانید: فدک
حضرت علی (علیه السّلام) به مسجد آمد و خطاب به أبوبکر- که میان جماعت مهاجر و انصار بود- فرمود: برای چه فاطمه را از میراث پدری او محروم ساختی حال اینکه او در زمان حیات رسول خدا مالک آن شده بود؟! أبوبکر گفت: این فیء(فدک) مال همه مسلمین است، اگر شهودی را بیاورد که رسول خدا در زمان حیاتش به او بخشیده قبول است و گر نه او هیچ حقّی در فدک ندارد.
حضرت امیر (علیه السّلام) فرمود: ای أبو بکر، آیا در باره ما ، خلاف دستور خداوند، در باره مسلمانان حکم میکنی؟ گفت: نه این طور نیست، فرمود: اگر در دست یکی از مسلمانان چیزی باشد و من ادّعا کنم که مالک آن هستم، تو از کدامیک از ما درخواست شهود مینمائی؟گفت: معلوم است که فقط از تو طلب شاهد میکنم، فرمود: پس چرا از فاطمه طلب شاهد میکنی؛ با اینکه او فدک را از زمان رسول خدا تصاحب کرده و تا بعد از وفات او نیز مالک آن بوده، حال اینکه از مسلمانان دیگر که مدّعی هستند درخواست شاهدی نمیکنی؟ أبوبکر ساکت شده و مجاب گشت. عمر گفت: ای علی دست از این سخنان بردار، که ما قادر به بحث و احتجاج با تو نیستیم، اگر در اثبات این مالکیت شاهدانی آوردید که قبول است و گر نه فدک مال همه مسلمین بوده؛ نه تو و نه فاطمه هیچ حقّی در آن ندارید!!.
حضرت امیر علیه السّلام فرمود: ای أبوبکر آیا قرآن خواندهای، گفت: آری، فرمود: به من بگو آیا آیه شریفه «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.[احزاب/33]در باره ما نازل شده، یا دیگران؟ أبو بکر گفت: بلکه در باره شما نازل شده، فرمود: ای أبوبکر اگر جماعتی گرد آمده و شهادت دهند که فاطمه دخت پیامبر مرتکب فاحشهای شده است تو چه خواهی کرد؟ گفت: مانند زنان دیگر مسلمان حدّ را بر او جاری میسازم، حضرت امیر (علیه السّلام )فرمود: ای أبوبکر در این صورت در نزد خدا از کافران خواهی بود، گفت: برای چه؟
فرمود: زیرا تو منکر گواهی خداوند بر طهارت او شده و شهادت گروهی از مردمان را پذیرفتهای، به همین ترتیب حکم خدا و رسول را در مسأله فدک-که آن را در زمان حیات پیامبر تصاحب نموده ردّ نموده و در مقابل شهادت فردی اعرابی دور از تمدّن را پذیرفتهای، و فدک را از او غصب نمودی، و پنداشتهای که آن فی ء (فدک) مال همه مسلمین است، حال اینکه پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله) خود فرموده بود که: «دلیل و اثبات بر عهده شخصی است که به زیان دیگری ادّعایی دارد، و دیگری تنها باید سوگند یاد کند»، و تو از این فرمایش پیامبر نیز غافل شده و درست عکس آن عمل نمودهای، و از فاطمه که فدک را تصاحب نموده اقامه شاهد میکنی. با شنیدن این کلام بی نقص و سرتاسر منطقی جماعت حاضر متأثّر و متحیر شده و به یک دیگر خیره شدند، و یک صدا گفتند: بخدا که علی راست میگوید!!. حضرت امیر علیه السّلام به خانه خود بازگشت.
مطالب مرتبط: نظر شیطان در مورد حضرت علی (ع) چه بود؟
خلاصه اینکه برای باور کردن ظلمهای وارد شده بر حضرت زهراء و علی (علیهم السلام) کافیست مردم آن زمان و دشمنان اهل بیت را بشناسیم. با مطالعه ورقهای تاریخ وقتی سکوت مهاجر و انصار را در برابر دادخواهی و فریادهای حضرت زهراء و علی میبینیم بیبصیرتی مردم آن زمان برای ما آشکار میشود.تن پروری و آسایش طلبی و ترس و عوام فریبی و تهدید و خیانت آشکار میشود. بهترین سند برای آشکار شدن خصوصیت و هویت افراد آن زمان خطبه جانانه حضرت زهراء (سلام الله علیها) است. در خطبه حضرت با اشک چشم و با آه دل فریاد میزند و میگوید: «زخم مصیبت ما وسیع ، هنوز جراحت قلبی ما بهبودی نیافته، بدن مطهر پیامبر روی زمین بود، به گمان خود خواستید جلوی فتنهی را بگیرید. اما خود در این فتنه سقوط کردید، محققا دوزخ کافران را در بر خواهد گرفت. چه دور شدید؟ و چه شد بر شما و چرا از راه خود منحرف شدید؟ وای برشما آیا از قرآن روی بر میگردانید؟
مخفیانه به بهانه گرفتن کف شیر آن را به کلی تا آخر نوشیدید، برای منزوی ساختن خاندان و فرزندان پیامبر به کمین نشستید. ما در برابر شما همانند کسی که خنجر بر گلویش و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد چارهای جز صبر نداریم. آنگاه حضرت زهراء رو به طرف انصار کرد وگفت: ای جوانمردان ای بازوان ملت، وپاسداران اسلام، شما را چه شده که در باز گرفتن حق من(فدک) سستی روا میدارید؟ چرا دیده به هم نهادهاید و از ستمی که بر من روا میدارند چشم پوشی میورزید؟ مگر نشنیدید پدرم رسول خدا فرمودند: حفظ حرمت مرد، در حفظ حرمت فرزندان اوست؟ چه با عجله حادثه آفریدید؟ چه با شتاب به بیراه رفتید. داداخواهی من به شما رسیده چرا اجابتم نمیکنید؟ فریاد استغاثهام را میشنوید اما به فریادم نمیرسید.»
نتیجه: وقتی دشمن شناسی ما قوی شد آن وقت به راحتی میتوانیم قبول کنیم که چرا حضرت علی را با زور و دست بسته برای بیعت بردند مسجد. چرا به خانه فاطمه زهراء هجوم آوردند. آنها مامور به صبر بودند. آیا واقعا مهاجر و انصار هم مامور به صبر بودند ؟ آیا اصلا دست یاری به سوی حضرت علی دراز کردند ؟ آیا کسب اجازه کردند از امیر مومنان علی علیه السلام نسبت به صبر و بیعت؟ ای کاش معنای انقلابی و آتش به اختیار بودن که الان مطرح شده است آن زمان میفهمیدند.
نظرات کاربران