0

مقابله با ترس از غریبه ها در کودکان

ترس از غریبه ها در کودکان

مقابله با ترس از غریبه ها در کودکان

ترس از غریبه ها گاهی اوقات در روند رشد طبیعی عاطفی کودکان، رویداد مهم و غیر قابل درکی است. بعضی از روان شناس ها، آن را اضطراب هجده ماهگی» نامیده اند، زیرا در حدود این سن به اوج خود می رسد. پیشنهاد می کنیم امروز مقاله روش های مقابله با ترس از غریبه ها در کودکان را از بخش خانواده سایت تفریحی و سرگرمی جیران همراه ما باشید.

ترس از غریبه ها در کودکان

من فکر می کنم بهتر است آن را اضطراب پنج ماهگی بنامیم، زیرا این عارضه را در بسیاری از کودکان این سن مشاهده کرده ام، در حدود یکی دو ماهگی، کودک یک فرد غریبه را با دقت تماشا می کند و تفاوت بین یک فرد غریبه و آشنا را می شناسد. ولی در سه چهار ماهگی، هنگامی که فردی آشنا یا غریبه به او نزدیک می شود، آشکارا لذت می برد، با او تماس چشمی برقرار می سازد، سرش را تکان می دهد و برای خوشامد گفتن به او سر و صداهای نامفهومی از گلویش بیرون می آیند. کودکان در این سن هم لبخند می زنند و هم با اشتیاق همه بدن خود را تکان می دهند. در مطالعات تحقیقاتی، هنگامی که بزرگسالی در هنگام نزدیک شدن به کودک، روی صورتش نقاب می اندازد، کودک به او پاسخ مساعد نمی دهد. این طور به نظر می رسد که پاسخ اجتماعی، عمدتا ناشی از تماس چشمی با فرد دیگر است. بنابراین می توانید به طور نیمه شوخی نیمه جدی ادعا کنید که انسانها در سه چهار ماهگی، از هر وقت دیگری، صمیمی تر هستند. آنها هیچ وقت چنین متهورانه به دیگران اعتماد نمی کنند و آنها را نمی پذیرند.


موارد پیشنهادی


در پنج ماهگی بچه ها به طرز پیچیده ای درباره کسی که می شناسند و می توانند به او اعتماد کنند، تعصب پیدا می کنند. من هیچ وقت رفتارهای کودکان پنج ماهه ای را که به مطب من می آورند از یاد نمی برم. هنگامی که آنها را روی تخت معاینه می خوابانند، ابتدا با علاقه زیاد به اطراف نگاه می کنند. دست و پایشان را تکان می دهند. ولی وقتی که من به آنها نزدیک می شوم و معاینه شان می کنم، کم کم ساکت می شوند و دیگر نه تکان می خورند و نه سروصدا می کنند و ابتدا با دقت و سپس با نگرانی به من زل می زنند. پس از چند ثانیه لب ور می چینند، چانه شان می لرزد و شروع به جیغ زدن می کنند. کودک پنج ماهه ممکن است برای بیست تا سی دقیقه بشدت گریه کند و حتی مادرش هم نتواند او را ساکت کند، اما تلاشی نمی کند و نمی گریزد، بلکه از نظر جسمی به صورت کاملا انفعالی رفتار می کند.

ویژگی های ترس از غریبه ها در مطب پزشک پس از یک سالگی، کاملا با آنچه که برای پنج یا ده ماهگی توصیف کردم، فرق می کند. همین مساله نشان می دهد که کودکان چقدر سریع از نظر عاطفی تغییر می کنند. حالا هنگامی که پزشک به کودک یکساله نزدیک می شود، او بلافاصله سعی می کند روی پاهایش بایستد و به دستهای مادرش که در کنار تخت معاینه ایستاده است، آویزان شود و خود و مادرش را از تخت معاینه دور کند. در این فاصله هم با صدای بلند و خشمگین گریه می کند. او هر چند دقیقه یک بار صورتش را در شانه مادرش پنهان می کند و در عین حال زیر چشمی نگاه مشکوکی به دکتر می اندازد تا ببیند که آیا او هنوز آنجا هست یا نه و سپس دوباره صورتش را مخفی می کند و بلندتر از قبل شیون می کند. به محض این که معاینه تمام می شود و دکتر پشت میزش بر می گردد، کودک بلافاصله دست از گریه کردن بر می دارد. ده دقیقه بعاد، هنگامی که بزرگترها دارند با هم صحبت می کنند، او حتی ممکن است راه برود و یا به طرف دکتر بخزد، دستهایش را روی زانوى او بگذارد و بخواهد گوشی دکتر را بگیرد تا ببیند چطور کار می کند.

ترس از غریبه ها اگر جنبه حاد و مرضی نداشته باشد، امری غیرعادی نیست. اگر بزرگترها هنگام نزدیک شدن به بچه ها حساسیت و ظرافت بیشتری به خرج بدهند، بچه ها آن قدرها هم سروصدا راه نمی اندازند. بعضی از بزرگترها به قدری اشتیاق دارند که به طرف کودک می روند و بدون آنکه توجه داشته باشند که او برای چنین برخوردی آمادگی ندارد، بارانی از حرفهای کودکانه را بر سر او می بارند. بچه ها و کودکان به فرصت نیاز دارند تا قبل از تصمیم گیری درباره این که آیا آن فرد غریبه، آدم دوست داشتنی و قابل اعتمادی هست یا نه، تصمیم بگیرند و او را ارزیابی کنند. حتی در چنین صورتی هم بهتر است که بزرگترها خیلی به بچه نزدیک نشوند و به او که می تواند راه برود، اجازه بدهند که خودش به آنها نزدیک شود. در سن یک کودک تا یکسال و نیمگی، به شرط آن که فرد غریبه از نظر او ارزش آشنا شدن با او را داشته باشد، پس از بیست دقیقه مشاهده و ارزیابی ، ممکن است اسباب بازیش را بردارد و در کمال وقار و متانت، آن را به مهمان تقدیم کند. ولی اصولا بچه ها در این سن اسباب بازی هایشان را آسان از دست نمی دهند و زود آن را پس می گیرند.

ترس از غریبه ها در کودک اول، بخصوص اگر منحصرآ مادر از او پرستاری کرده باشد، بیشتر پیش می آید. مادر به پزشک می گوید، (اخيرا هر وقت از اتاق بیرون می روم گریه می کند. چه می توانم بکنم؟» اگر مادر هنگامی که می خواهد به اتاق دیگر برود، با بی خیالی بگوید که برای یک دقیقه می رود تا کودک بتواند پشت سر او بخزد و یا هنگامی که از جلوی چشم کودک دور می شود، ترانه ای را زمزمه کند، ترس بچه از بین می رود و مطمئن می شود که مادرش ناپدید نشده است و بر می گردد. بازی قایم باشک با کودک، شیوه دلپذیری برای یاد دادن این نکته به اوست که اگر مادر از جلوی چشم او دور شود، به این معنی نیست که تا ابد رفته است. روان شناس ها، این مرحله جدید را «پایداری اشیا» می نامند و معنی آن این است که اشیا و افراد حتی اگر از جلوی چشم انسان دور شوند، همچنان باقی می مانند.

ترس خفیف رفتن به رختخواب در سال دوم زندگی، معمولا با تقاضاهای مکرر برای رفتن به توالت یا یک لیوان آب همراه است تا به این ترتیب، کودک بتواند مادرش را کنار خود نگه دارد. اگر مادر بخواهد ساعتها به این بازی ادامه بدهد، کودک قانع خواهد شد که اگر مادرش او را تنها بگذارد، خطری او را تهدید خواهد کرد. برای مادر بهتر است که با بی خیالی و لحنی شاد بگوید، «هم دستشویی رفتی و هم آب خوردی. حالا بهتر است بخوابی و استراحت کنی. مامان در اتاق بغلی است.»

یکی از راههای پیشگیری از این گونه ترس های خفیف یا تسریع در درمان آنها این است که گاهی فرد دیگری در خانه و در اطراف کر دی باشد و در کارهایش کمک کند. این فرد می تواند پدر، مادری خدمتکار و پرستار بچه باشد. این مسأله به یاد کودک می اندازد که ن مادر، افراد دیگری هم در دنیا هستند و حضور فرد دیگری غیر از مادر، به این معنی نیست که مادر برای همیشه رفته است.

یکی دیگر از شکل های جدی ترس از جدایی موقعی است که مادر یا پدر یا هر دو برای کار مهمی (مثلا رسیدگی به یک بحران خانوادگی) برای یکی دو هفته کودک را در اختیار فردی که برای او آشنا نیست، قرار می دهند و یا مادر بدون این که کودک را برای چند هفته به فرد غریبه ای عادت بدهد، ناگهان سرکار می رود. کودکان نوعا در دو ۔ سه سالگی، پرستار خود را با روحیه خوبی می پذیرند و هنگامی که مادرشان نیست، رفتار خوبی دارند. ولی هنگامی که ما در بر می گردد، تازه نگرانی و فشار روحی کودک در این مدت، بروز می کند. در این هنگام، کودک دائما به مادرش آویزان می شود و هر بار که او می خواهد از اتاق بیرون برود، او را محکم می چسبد.

چسبیدن به مادر معمولا در هنگام خواب، بدتر می شود. کودک معمولا چنان محکم مادر را می چسبد که نمی شود او را جدا کرد، از دستهای ما در بالا می رود و بطرز دردناکی گریه می کند. اگر مادر بتواند دست خود را آزاد کند و کودک را در تختش بگذارد و به طرف در برود، کودک بی تردید از کنار تخت پایین می آید و دنبال او راه می افتد، در حالی که قبلا جرأت نداشت این کار را انجام دهد.

بی قراری و ناراحتی شدید ناشی از اضطراب از جدایی ممکن است چنان در کودک آشکار باشد که پدر و مادر از این که او را بی خبر برای چند روز با یک فرد غریبه بگذارند و بروند، وحشت کنند. این حالت بیشتر در حدود یک تا یکساله و نیمگی یا دو و نیم سالگی روی می دهد. اگر پدربزرگ ها و مادربزرگ ها فکر می کنند بهتر است مادر و پدر هم چند هفته ای به مرخصی بروند، بهتر است قبلا او را به یک پرستار یا خودشان عادت بدهند و چه بهتر که این کار را از دو هفته قبل شروع کنند. اگر این کار ممکن نیست، بهتر است که کودک را با خود به سفر ببرند، هر چند ممکن است دیگر خیلی به آنها خوش نگذرد. اگر در هنگام بازگشت پدر و مادر، کودک رفتارهایی حاکی از اضطراب و وحشت شدید را از خود بروز داد، بهتر است در صورت امکان، تا مدتی از جدایی دیگری اجتناب کنند.

ترس از غریبه ها: اوضاع کلی در سه سال اول

هنگامی که مادر تصمیم می گیرد سرکار برگردد، برنامه ریزی برای این دگرگونی همیشه مؤثر است. قبل از جدایی، برای یکی دو هفته، یک پرستار را استخدام کنید. البته این مدت بستگی به این دارد که کودک برای قبول پرستار به چه مدت زمان نیاز داشته باشد. اگر قرار است بچه به مهد کودک برود، بهتر است مادر تا زمانی که کودک کاملا به آنجا عادت نکرده است سرکار نرود. این مسأله ممكن است دو تا سه هفته وقت بگیرد. اگر کودک بعد از یک یا دو هفته صدمه خورد یا ترسید، ممکن است مادرش را بخواهد و اگر پیدا کردن مادر، خیلی طول بکشد، امکان دارد که کودک دیگر نخواهد به مهد کودک یا مدرسه برگردد. شاید بگویید زیادی شلوغش میکنم، ولی من دیده ام که اضطراب جدایی، خانواده را به هم ریخته و مدتها کودک را آشفته کرده است.

درمان اضطراب جدایی در هنگام خواب، نه این است که از ترس کودک غفلت کنیم و نه لازم است که او را به اتاق نشیمن یا رختخواب پدر و مادر برگردانیم. هر دوی این کارها، فقط دوره اضطراب را طولانی می کند . تجربه های من نشان می دهند که بهترین کار برای مادر این است که بچه را به تختش برگرداند و سپس کنار تخت بنشیند و آرام آواز بخواند یا قصه بگوید تا کودک کم کم بخوابد. اگر مادر قبل از آن که خواب کودک عمیق شود، بخواهد یواشکی از اتاق بیرون برود، کودک با وحشت از خواب می پرد و دفعه بعد زمان بیشتری طول می کشد تا آرام بگیرد. ممكن است دو سه شب اول خیلی طول بکشد تا او به خواب برود، ولی دیر یا زود، عادت می کند و این مدت کمتر می شود. در هر حال این تنها روشی است که به اعتقاد من نتیجه می دهد.

این نوع ترس های جدایی در صورتی که پرستار بچه، آشنا باشد و یا پدر و مادر بتوانند بخشی از روز را در کنار کودک بمانند و با خواهر و برادر بزرگتری در خانه باشند، کمتر پیش می آید. جالب است که حتی اگر بچه کوچکتر هم در خانه باشد، ترس از جدایی کاهش پیدا می کند. اضطراب جدایی ربطی به این مساله ندارد که خواهر یا برادر می تواند از کودک نگران نگهداری کند یا نه، بلکه آشنا بودن اوست که اهمیت دارد.

عامل مهم دیگر، آشنا بودن محل است. یک بچه کوچک اگر در خانه بماند کمتر از وقتی که به خانه پرستار می رود، مضطرب خواهد شد. .

یکی دیگر از نشانه های اضطراب شدید وقتی است که کودک پس از بازگشت پدر یا مادر از مسافرت، وانمود می کند که او را نمی شناسد و چنان با خشم به او زل می زند که انگار باید پدر یا مادر را به خاطر این که این قدر سنگدل بوده که او را تنها گذاشته است، تنبیه کرد. یکی دیگر از نشانه های تکان دهنده اضطراب شدید وقتی است که دیگر کودک نمی تواند خود را به بی اعتنایی بزند و تحمل خشم درونی خود را ندارد و با چک و لگد و حالتی پر از تنفر، احساس خود را به مادر و پدر نشان می دهد. به این ترتیب می شود فهمید که کودک چقدر آسیب دیده است.

اگر اضطراب و نفرت کودک ممکن است هفته ها و حتی ماهها طول بکشد، توجه به این نکته ضرورت دارد که بهتر است همه پیشگیری ها را برای اجتناب از چنین پیامدهایی انجام دهیم. اگر مادر ناچار است مثلا به سفر برود که از یکی از بستگانش مراقبت کند، هر چند ممکن است در سفر دچار دردسر شود، ولی بهتر است که بچه دو سه ساله اش را با خود ببرد.

سعی کنید کودک را به یک پرستار بچه و یا یکی از بستگان خود که دائما در دسترس هست، عادت بدهید و طوری برنامه ریزی کنید که او دائما بیاید و هفته ای حداقل یک بار از او مراقبت کند. اگر ترجیح می دهید که کودک در جمع های آشنا و خانوادگی بزرگ شود، برنامه ریزی متناسب با آن را انجام دهید.

در دو سالگی ترس از غریبه ها کاهش پیدا می کند و کودک واکنش های دردناکی نشان نمی دهد و بیش از قبل برخود تسلط دارد، مگر این که فرد غریبه اصرار داشته باشد که بدون آشنایی قبلی و دادن فرصت به بچه، او را بغل کند. ما از لغت کمرویی برای این اضطراب خفیف در دو سالگی استفاده می کنیم. کودک عادت دارد در فاصله ای که مادرش با فرد دیگری صحبت می کند، پشت دامن او پنهان شود و با دقت فرد غریبه را زیر نظر بگیرد. اگر آن فرد سعی کند جلو بیاید، کودک بیشتر پنهان می شود و ناراحت تر خواهد شد.

به اعتقاد من، معاشرتی بودن و لذت بردن از دوستی ها، به قدری موضوع مهمی است که می ارزد که پدر و مادر بیشتر از آن که به فکر لذت بردن خودشان هستند، به خاطر فرزندشان، مهمانانی را به خانه دعوت کنند. بهترین کار این است که بچه ها را معاشرتی بار بیاوریم. پس از یک سالگی، بهتر است کودک را به جاهایی ببریم که سایر کودکان بازی می کنند. خوب است که به محض این که کودک توانست راه برود، این کار را هفته ای چند بار انجام دهیم. می توان او را به زمین بازی و یا خانه حیاط داری برد که بچه های کوچکتر و پدر و مادرها بتوانند راحت در آن بنشینند و بی آن که مزاحم هم باشند به بازی و گفتگو بپردازند. اگر در همسایگی شما هیچ یک از این امکانات وجود ندارد، به نظر من به زحمتش می ارزد که در جاهای دورتر دنبال آن بگردید. شاید در نزدیکی منزل شما کودکستان یا مهد کودک وجود داشته باشد. جایگزینی چنین مرکزی به جای مادر، به شرط آن که بیشتر از چند ساعت در روز نباشد، جای شلوغ و پر هیاهویی نباشد و مربیان با حوصله و مهربان و کارآزموده داشته باشد، ایده آل است.


بیشتر بخوانید: عکس های نیسان بازیگر سریال زن


من درباره اضطراب جدایی در سنین یک و یکسالگی و سه سالکی بسیار مطالعه کرده ام. منظور من از طرح این مسأله به هیچ وجه این نیست که کودکان سه – چهار ساله یا بزرگتر دچار اضطراب جدایی نمی شوند بلکه نشانه های این عارضه در کودکان سنین مختلف فرق می کنند فاصله شش ماهگی تا یک سال و نیمگی، کودک یکسره اشتیاق خود را برای پاسخ دادن به پدر و مادر از دست می دهد، از تلاش و تقلا می افتد و اشتهایش از بین می رود. این تغییر شخصیتی ممکن است چند هفته ای طول بکشد. بنابراین باید با عادت دادن کودک به یکی از بستگان و یا پرستار بچه، از چنین وضعی جلوگیری کرد.

پس از سه سالگی کودکان درباره محیط اطراف خود افکار پیچیده تری پیدا می کنند و کودک به خاطر رشد عاطفی و معاشرتی شدن، با غریبه ها بهتر کنار می آید. او مردم را دوست دارد و هنگامی که به او علاقه نشان می دهند، از حضورشان لذت می برد. درک کلمات و توانایی استفاده از زبان، حالا خیلی بیشتر شده است. بنابراین هنگامی که پدر یا مادر مجبورند برای یکی دو هفته، او را ترک کنند، او می تواند موضوع را برایشان توضیح دهد و توقع داشته باشد که کودک دست کم تا حدی منظور او را بفهمد و یا قادر است سؤالاتی را بپرسد که برایش توضیحات معنی داری وجود دارند. توانایی ارتباط از طریق کلام، به کودک کمک می کند که بتواند بر احساسات قوی درونی خود و ترس از جدایی، تا حدی غلبه کند.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × سه =

مشاهده بیشتر