0

کنترل کودک در هنگام عصبانیت

کنترل کودک در هنگام عصبانیت

در این پست از سایت تفریحی جیران قصد داریم به بررسی روشهای کنترل کودک در هنگام عصبانیت بپردازیم.

حقیقت در مورد خشم این است که تنها زمانی از بین می رود که واقعاً بدون قید و شرط شنیده و درک شود.

همه بچه ها مثل همه انسان ها عصبانی می شوند. خشم پاسخ “مبارزه” بدن است تا در هنگام احساس خطر، ما را ایمن نگه دارد. وقتی کسی از مرزهای ما تجاوز می کند، عصبانی می شویم.

اما انسان ها فقط در پاسخ به تهدیدهای بیرونی عصبانی نمی شوند. وقتی امروز اتفاقی می افتد که ما را به یاد ناراحتی گذشته می اندازد، برای محافظت از خود عصبانی می شویم حتی اگر تهدید امروز واقعاً یک تهدید نباشد. به همین دلیل است که سرکشی کودک سه ساله ما باعث خشم ما می شود.

ما همچنین در تلاش برای حفظ تعادل خود عصبانی می شویم. بنابراین زمانی که ترس، صدمه، ناامیدی، درد یا اندوه خودمان خیلی ناراحت کننده است، تمایل به سرزنش داریم. خشم آسیب را از بین نمی برد، اما باعث می شود احساس ناتوانی کنیم و به طور موقت درد را بی حس کنیم.

بنابراین انسان‌ها با حمله در برابر هر تهدیدی حتی احساسات ناراحت‌کننده خودمان بسیج می‌شوند.

البته این برای بچه ها هم صدق می کند. چون بچه ها زمینه ای برای ناراحتی هایشان ندارند، یک ناامیدی کوچک می تواند پایان دنیا به نظر برسد. بدتر از آن، از آنجایی که کاملاً توسعه‌یافته برای کمک به خود نیستند، کودکان حتی بیشتر مستعد شدت در هنگام عصبانیت هستند. آیا این احمقانه به نظر نمی رسد که ما انتظار داشته باشیم آنها خشم را به طور سازنده مدیریت کنند، در حالی که اغلب ما بزرگسالان چنین نمی کنیم؟
گاهی اوقات وقتی عصبانی هستیم حمله کردن معنا پیدا می کند، اما فقط زمانی که واقعاً تهدیدی وجود دارد. این نادر است. بیشتر اوقات وقتی بچه‌ها عصبانی می‌شوند، می‌خواهند به برادر کوچکشان که یادگاری ارزشمندشان را شکسته، والدینشان که آنها را ناعادلانه تنبیه کنند.

خوشبختانه، همانطور که مغز کودکان رشد می کند، آنها ظرفیت مدیریت سازنده خشم خود را به دست می آورند اگر در خانه ای زندگی می کنند که در آن خشم به روشی سالم مدیریت می شود.

مدیریت «سازنده» خشم برای یک کودک یا حتی یک بزرگسال چگونه است؟


موارد پیشنهادی


کنترل تکانه های تهاجمی

وقتی والدین احساسات کودک را می پذیرند و با آنها همدلی می کنند، او می آموزد که احساسات خطرناک نیستند و می توان آنها را احساس کرد بدون اینکه لزوماً به آنها عمل شود. همانطور که ما خشم فرزندمان را می پذیریم و آرام می مانیم، او مسیرهای عصبی را رها می کند و مهارت های عاطفی را می آموزد تا خود را آرام کند و احساساتش را بدون آسیب رساندن به افراد یا دارایی ها بیان کند. تا زمانی که در مهدکودک هستند، بچه‌ها باید بتوانند ترشح آدرنالین و سایر مواد شیمیایی «مبارزه» را در بدن تحمل کنند، بدون اینکه با هول‌بازی کردن همبازی‌شان بر روی آن‌ها اثر بگذارند. توجه: برای کودکان مهدکودک غیرعادی نیست که همچنان خواهر و برادر را کتک بزنند.

اعتراف به خشم و همچنین احساسات تهدیدآمیزتر در زیر خشم.

اگر بتوانید خود را از تحریک شدن دور نگه دارید و دلیل ناراحتی فرزندتان را بپذیرید، خشم او شروع به آرام شدن می کند. این به او کمک می کند تا به اندازه کافی احساس امنیت کند تا احساسات آسیب پذیرتری را که باعث خشم می شود، احساس کند. هنگامی که کودک می تواند به خود اجازه دهد غم و اندوه خود را برای گنج شکسته، رنجش از بی انصافی مادرش، شرمش از زمانی که پاسخ را در کلاس نمی دانست یا ترسش از زمانی که همکلاسی اش او را تهدید کرد، تجربه کند، این احساسات شروع به التیام می کنند. همانطور که این احساسات آسیب پذیر شروع به محو شدن می کنند، او دیگر نیازی به خشم خود برای دفاع در برابر آنها ندارد بنابراین عصبانیت از بین می رود.

در مقابل، اگر به بچه‌ها کمک نکنیم که به اندازه کافی احساس امنیت کنند تا آن احساسات زیربنایی را احساس کنند، آنها فقط عصبانی می‌شوند، زیرا راه دیگری برای کنار آمدن با ناراحتی‌های درونشان ندارند. این بچه‌ها اغلب به نظر می‌رسند که «تراشه‌ای روی شانه‌هایشان» است، زیرا آنها دلخوری‌ها را به خود جلب می‌کنند. احساسی که زندگی علیه آنهاست. آنها همیشه آماده عصبانی شدن هستند.

حل مسئله سازنده

در نهایت، هدف این است که کودک شما از خشم به عنوان انگیزه ای برای تغییر اوضاع در صورت لزوم استفاده کند تا وضعیت تکرار نشود. این ممکن است شامل انتقال گنجینه های او از دسترس برادر کوچکتر یا کمک گرفتن از والدین برای مقابله با قلدر باشد. همچنین ممکن است شامل تصدیق سهم خود در این مشکل باشد، به طوری که تصمیم بگیرد کار بهتری را با پیروی از قوانین والدینش انجام دهد یا با آمادگی بیشتری به کلاس بیاید.

با کمک شما، کودک شما یاد می گیرد که در زمان عصبانیت خود را آرام کند تا بتواند نیازها و خواسته های خود را بدون حمله فیزیکی یا کلامی به طرف مقابل بیان کند. او یاد خواهد گرفت که به جای اینکه فرض کند حق با اوست و اشتباه طرف مقابل، به دنبال راه حل های برد برد برای مشکل باشد.
بدیهی است که برای یادگیری این مهارت‌ها، سال‌ها راهنمایی والدین طول می‌کشد. اگر والدین بتوانند به کودکان کمک کنند تا احساس امنیت کافی برای ابراز خشم و کشف احساسات زیر آن داشته باشند، کودکان به طور فزاینده‌ای می‌توانند طغیان‌های خود را کنترل کنند تا بتوانند خشم خود را به درستی ابراز کنند و در طول سال‌های دبستان به سمت حل مسئله سازنده حرکت کنند.

چگونه والدین می توانند به کودکان کمک کنند تا مدیریت خشم خود را یاد بگیرند؟

در اینجا ده نکته برای آموزش مدیریت خشم سالم در زندگی روزمره به فرزندتان آورده شده است.

1. از خودتان شروع کنید.

زمانی که همه چیز خوب پیش می رود، احتمالاً در حفظ آرامش خوب هستید. آنچه به تلاش قهرمانانه نیاز دارد، حفظ آرامش در زمانی است که اوضاع آشفته می شود. اما فریاد زدن بر سر یک کودک عصبانی احساس او را تقویت می کند، یعنی اینکه در خطر است. (شاید متوجه نشوید که چرا وقتی برادر کوچکش را جوراب می‌کند، فکر می‌کند در خطر است، اما بچه‌ای که در حال شلاق زدن است، کودکی است که احساس خطر و حالت دفاعی می‌کند.) بنابراین عصبانیت شما فقط طوفان را بدتر می‌کند.

اگر عادت دارید سر فرزندانتان فریاد بزنید، بدانید که در حال الگوبرداری از رفتاری هستید که مطمئناً فرزندتان از آن الگوبرداری خواهد کرد. جلوگیری از فریاد زدن بر سر فرزندتان می تواند سخت باشد، اما اگر تسلیم این وسوسه شوید، نمی توانید انتظار داشته باشید که فرزندتان یاد بگیرد که خودش را کنترل کند. فرزند شما از تماشای شما می آموزد که چگونه با اختلافات و تعارضات برخورد کند.

2. در تنش زدایی مهارت داشته باشید.

وظیفه شما زمانی که فرزندتان عصبانی است، بازگرداندن آرامش است، زیرا بچه‌ها تنها زمانی می‌توانند یاد بگیرند که چگونه «بهتر» عمل کنند.

حضور آرام شما، حتی زمانی که او عصبانی است، به کودک شما کمک می کند تا احساس امنیت کند. و این همان چیزی است که به او کمک می‌کند مسیرهای عصبی را در مغز توسعه دهد که پاسخ «جنگ یا گریز» را قطع می‌کند و به قشر پیشانی، «مغز استدلال» اجازه می‌دهد تا کنترل کند.

3. به یاد داشته باشید که همه احساسات مجاز هستند.

وقتی انسان ها عصبانی هستند، تا زمانی که احساس نکنند که شنیده می شوند، آرام نمی شوند. بنابراین وقتی فرزندتان عصبانیت خود را ابراز می کند، بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که گوش دهید و اذعان کنید که چقدر ناراحت است و چرا. بدیهی است که لازم نیست با دلایل او موافقت کنید تا متوجه شوید که او عصبانی است و حق دارد.

بنابراین در آن لحظه به فرزندتان نگوئید که آرام باشد یا رفتار مناسبی داشته باشد. این فقط باعث می شود فرزند شما در تلاش برای شنیدن شما تشدید شود. در عوض، در را برای ارتباط باز کنید: “تو باید خیلی عصبانی باشی که اینطور با من صحبت کنی. من می خواهم در این مورد بشنوم. آیا می توانی به من بگو تا بتوانم بشنوم، بدون اینکه سرم فریاد بزنی؟”

البته بعداً، وقتی فرزندتان آرام شد، می‌توانید در مورد لحن یا زبان مناسب صحبت کنید: “تو زودتر آنقدر عصبانی بودی که سر من داد زدی. من همیشه می‌خواهم وقتی ناراحتی بشنوم و همیشه سعی خواهم کرد که کمک کن هرگز لازم نیست سر من فریاد بزنی تا به من گوش دهم. درست است؟ معمولاً در این مرحله، از آنجایی که فرزند شما اکنون احساس می کند شنیده می شود، خود به خود عذرخواهی می کند.

نه، شما رفتار بد را تشویق نمی کنید. به یاد داشته باشید، همه احساسات قابل قبول هستند، فقط اعمال باید محدود شوند. وقتی از بچه‌ها می‌خواهید احساسات خود را «پر کردن» کنند، این احساسات دیگر تحت کنترل آگاهانه نیستند. بنابراین آنها بدون تنظیم خارج می شوند و احتمال اینکه فرزند شما فیوز کوتاهی داشته باشد بیشتر می شود. اگر احساسات مجاز باشند، کودک می تواند آنها را بپذیرد، به جای اینکه سعی کند آنها را سرکوب کند. این به او کنترل شناختی کافی بر احساسات می دهد تا بتواند به جای ضربه زدن، شروع به بیان آنها در قالب کلمات کند. و با گذشت زمان بیان کلامی او تعدیل و مناسب تر می شود.


موارد پیشنهادی


4. به کودک خود راه هایی بدهید تا در لحظه، انگیزه های خشم خود را مدیریت کند.

بچه ها به مهارت هایی برای مدیریت خشم خود در لحظه نیاز دارند. وقتی فرزندتان آرام است، با او فهرستی از راه های سازنده برای کنترل احساسات تهیه کنید، آنها را تمرین کنید و فهرست را در یخچال قرار دهید. به او اجازه دهید نوشتن را انجام دهد یا تصاویری را اضافه کند، بنابراین تا حدودی مالکیت فهرست را احساس کند. وقتی عصبانی هستید خودتان از آن استفاده کنید: “من دارم اذیت می شوم، بنابراین دارم لیست خود را بررسی می کنم. اوه، فکر می کنم کمی موسیقی بگذارم و از ناراحتی ام برقصم!” در اینجا ایده هایی برای شروع وجود دارد:

  • به کودک خود بیاموزید که از دکمه “PAUSE” خود استفاده کند و 4 بار از طریق بینی نفس بکشد و سپس 8 بار از طریق دهان بیرون بیاورد.
  • چنگ زدن به دو توپ. یکی را به او بدهید، و نشان دهید که آزاردهنده‌ای روی توپ شلخته است.
  • موسیقی بگذارید و “رقص خشمگین” را انجام دهید.
  • برای جلوگیری از ضربه زدن، بچه ها می توانند دست های خود را دور بدن خود بکوبند (بنابراین هر دست به شانه یا طرف مقابل ختم شود) و چیزی شبیه “مامان” فریاد بزنند. یا “ایست کن!”
  • کودکان خردسال اغلب وقتی عصبانی هستند، کوبیدن پاهایشان مفید است. نگران نباشید بهتر از لگد زدن به خواهر یا دیوار است و به مرور زمان شروع به استفاده از کلمات می کنند.
  • با کودکی که کمی بزرگ‌تر است، می‌توانید به او پیشنهاد دهید که چیزی را که از آن عصبانی است بکشد یا روی کاغذ بنویسد و سپس به شدت آن را به قطعات کوچک درآورد.

یک نکته در مورد ابراز خشم به صورت فیزیکی. به یاد داشته باشید که چیزی که شفا می‌دهد، رفتار پرخاشگرانه نیست، که در واقع می‌تواند فرد را بیشتر عصبانی کند. بدن ممکن است از تخلیه تنش سود ببرد، اما این ممکن است با رقصیدن اتفاق بیفتد. چیزی که واقعاً برای کودک شما مفید است این است که به شما نشان می دهد که چقدر ناراحت است، بنابراین احساس می کند درک شده است. بنابراین اگر فرزندتان می‌خواهد چیزی را لوس کند (به‌جای اینکه عصبانیت خود را نسبت به یک شخص نشان دهد)، بگویید “تو به من نشان می‌دهی که چقدر از این موضوع عصبانی هستی! می‌دانم! وای!”

5. به کودک خود کمک کنید تا از “علائم هشداردهنده” خود آگاه شود.

هنگامی که بچه‌ها به طور کامل آدرنالین و سایر انتقال‌دهنده‌های عصبی «جنگ یا گریز» می‌شوند، فکر می‌کنند که این یک وضعیت اضطراری است و برای زندگی‌شان می‌جنگند. در آن مرحله، مدیریت انگیزه‌های عصبانیت تقریباً غیرممکن است، و تنها چیزی که می‌توانیم به بچه‌ها ارائه دهیم، یک پناهگاه امن است در حالی که طوفان در میان آنها می‌چرخد. اما اگر بتوانید به فرزندتان کمک کنید متوجه عصبانیت او شود و یاد بگیرد که خودش را آرام کند، عصبانیت های او بسیار کمتر خواهد شد. وقتی او کوچک است، باید نشانه‌های او را بشناسید و اقدامات پیشگیرانه انجام دهید – به او زمان بغل کردن بدهید یا او را از خواربار فروشی خارج کنید. همانطور که او بزرگتر می شود، می توانید به او اشاره کنید:

“عزیزم، تو ناراحت می شوی. ما می توانیم این را بهتر کنیم. بیایید همه یک نفس عمیق بکشیم و این را با هم بفهمیم.”

“من می دانم که این سخت است. و شما می توانید با آن کنار بیایید. من اینجا هستم تا کمک کنم.”

6. محدودیت هایی را برای پرخاشگری تعیین کنید.

اجازه دادن به احساسات به این معنی نیست که ما اجازه اعمال مخرب را می دهیم. هرگز نباید به بچه ها اجازه داد که دیگران، از جمله والدینشان را بزنند. وقتی این کار را می‌کنند، همیشه از ما می‌خواهند که محدودیت‌هایی در نظر بگیریم و به آنها کمک کنیم خشم خود را مهار کنند. بگو: “شما می توانید هر چقدر که می خواهید دیوانه باشید، اما هیچ ضربه ای نزنید. من همه ما را در امان نگه می دارم. شما می توانید بدون اینکه به من صدمه ای وارد کنید به من بگویید چقدر عصبانی هستید.”

بعضی از بچه ها وقتی عصبانی هستند واقعاً باید با چیزی مبارزه کنند. اگر این چیزی است که آنها می‌خواهند به آنها اجازه دهید با دستان شما، یا حتی بازوهای نگهدارنده شما مبارزه کنند، خوب است، اما عینک خود را بردارید و اجازه ندهید که آسیبی به شما وارد شود.

به طور مشابه، اجازه ندهید بچه ها در خشم خود چیزها را بشکنند. این فقط به احساس گناه و احساس اینکه آنها آدم بدی هستند می افزاید. وظیفه شما این است که به عنوان یک “ظرف” و “شاهد” ایمن خدمت کنید در حالی که شاهد ناراحتی های فرزند خود هستید.

7. کودکی را برای “آرامش” خود دور نفرستید.

هدف شما از زمانی که فرزندتان عصبانی یا ناراحت است، بازگرداندن حس امنیت است که نیاز به حضور آرام شما دارد. به یاد داشته باشید که بچه ها زمانی بیشترین نیاز را به محبت شما دارند که «کمترین سزاوار آن» باشند. به جای «تایم اوت» که به بچه‌ها این پیام را می‌دهد که با این احساسات بزرگ و ترسناک تنها هستند، «زمان ورود» را امتحان کنید که در طی آن در کنار فرزندتان بمانید و به او کمک کنید تا احساساتش را پشت سر بگذارد. از این که چگونه فرزندتان با اتخاذ این روش کنترل بیشتری بر خود نشان می دهد شگفت زده خواهید شد، زیرا او کمتر احساس درماندگی و تنهایی می کند. لازم نیست چیز زیادی بگویید؛ فقط “من همینجا هستم… تو در امان هستی… دارم گوش میدم.” چرا هر خانه ای به یک “گوشه آرام” نیاز دارد؟

8. بازیابی اتصال.

فرزند شما باید بداند که شما درک می کنید و برای کمک کردن در آنجا هستید. اگر می دانید چه خبر است، آن را تصدیق کنید:

“تو خیلی عصبانی هستی که برجت سقوط کرد.”

اگر نمی دانی آنچه را که می بینی بگو: “خیلی گریه می کنی …. می بینم که چقدر ناراحتی.”

صریحاً اجازه بدهید: “اشکال ندارد، همه نیاز دارند گاهی گریه کنند (یا عصبانی می شوند یا خیلی ناراحت می شوند). اگر می توانید فرزندتان را لمس کنید، برای حفظ ارتباط این کار را انجام دهید: “اینجا دست من روی پشتت است. تو در امان هستی. من اینجا هستم.”

اگر او به شما فریاد زد که بروید، بگویید:

“می شنوم که می گویید بروم، پس من دارم از اینجا دور می شوم. من شما را با این احساسات بزرگ تنها نخواهم گذاشت. وقتی برای در آغوش گرفتن آماده باشید، همین جا خواهم بود.”

9. مراقبت های پیشگیرانه را انجام دهید تا به فرزندتان کمک کنید تا با احساساتی که روزانه بروز می کند کار کند.

هر پدر و مادری نیاز به ایجاد برخی عادات “مربی عاطفه” دارد که به کودک شما کمک می کند احساس امنیت و ارتباط داشته باشد و به او کمک کند تا از طریق چالش های عاطفی که همه کودکان در زندگی روزمره با آن مواجه می شوند، کار کند. آن اعمال عبارتند از:

همدلی: به هر چیزی که کودک بیان می کند با همدلی و احترام پاسخ دهید، حتی زمانی که محدودیت هایی تعیین می کنید.
زمان ویژه: روزانه حداقل 15 دقیقه را به صورت تک به تک با هر کودک بگذرانید، فقط با کودک ارتباط برقرار کنید و از او لذت ببرید.
روال‌ها: بنابراین کودک شما می‌داند چه چیزی را انتظار دارد، که به کودکان کمک می‌کند احساس امنیت بیشتری داشته باشند.
تمام احساساتی را که فرزندتان ابراز می کند بپذیرید و در صورت نیاز گریه او را ایمن کنید.
زمان در آغوش گرفتن: هر روز صبح، شب و در صورت نیاز در این بین، برای افزایش احساس امنیت فرزندتان.
خنده و خنده: اطمینان حاصل کنید که هر کودک روزانه حداقل 10 دقیقه فرصت خندیدن شکمی را داشته باشد، ترجیحاً با فعالیت بدنی با او.

10. به رشد هوش هیجانی فرزندتان کمک کنید.

کودکانی که با احساسات خود راحت هستند خشم خود را به طور سازنده مدیریت می کنند. یک بخش کامل در این وب سایت در مورد هوش هیجانی وجود دارد.

برخی از کودکان، متأسفانه، از ابراز احساسات ناراحت کننده خود احساس امنیت نمی کنند. گاهی اوقات آنها والدینی دارند که ترس یا ناامیدی آنها را تحقیر می کنند یا حتی آنها را به سخره می گیرند. گاهی اوقات آنها را به اتاق های خود فرستاده اند تا آرام شوند و هرگز کمکی را که برای مدیریت ناراحتی هایشان نیاز داشتند دریافت نکرده اند. گاهی اوقات درد یا اندوه بیش از حد طاقت فرسا به نظر می رسد. آن‌ها سخت تلاش می‌کنند تا ترس‌ها، حسادت‌ها و اضطراب‌های خود را سرکوب کنند، اما احساسات سرکوب‌شده راهی برای بیرون آمدن بدون تعدیل دارند، مانند زمانی که کودک پیش‌دبستانی دوست‌داشتنی به طور ناگهانی به نوزاد ضربه می‌زند. این کودکان در ترس از احساسات خود زندگی می کنند. برای دفع این مخزن ترس، غم یا درد دیگر، این بچه ها عصبانی می شوند و عصبانی می مانند. هنگامی که این اتفاق می افتد، کودک ممکن است از کمک حرفه ای بهره مند شود.

چگونه متوجه می شوید که فرزندتان برای کنترل خشم به کمک نیاز دارد؟

  • او نمی تواند تکانه های پرخاشگرانه خود را کنترل کند و به افراد (غیر از خواهر و برادر) که از شش سالگی گذشته است ضربه می زند.
  • فوران های انفجاری مکرر، نشان می دهد که او یک “تانک” پر از خشم و ناراحتی های دیگر را حمل می کند، که همیشه آماده سرریز شدن است.
  • او دائماً به طور انعکاسی مخالف است (و دو ساله هم نیست.)
  • او نقش خود را در ایجاد موقعیت تصدیق نمی کند، در عوض دائماً احساس می کند قربانی شده و “انتخاب شده است”.
  • او اغلب دوستان خود را از دست می دهد، بزرگسالان را از خود دور می کند، یا درگیر درگیری های بین فردی می شود.
  • به نظر می رسد او درگیر انتقام است.
  • او تهدید می کند که از نظر جسمی به خودش صدمه می زند (یا در واقع این کار را انجام می دهد).
  • او مرتباً به اموال آسیب می رساند.
  • او بارها نسبت به خود یا شخص دیگری ابراز تنفر می کند.
  • او به حیوانات یا بچه های کوچکتر که خواهر و برادر نیستند آسیب می رساند.

وقتی کودکی مسائل مدیریت خشم دارد به این معنی است که از آن احساسات فروخورده تحت خشم (ترس، آسیب، غم و اندوه) وحشت دارد. به عنوان دفاعی به خشم می چسبد. این زمانی است که بچه ها یک تراشه روی شانه خود ایجاد می کنند. به نظر می رسد که آنها سعی دارند شما را از خود دور کنند، اما این واقعاً یک فریاد برای کمک است.

با استفاده از ایده های این مقاله برای حمایت از فرزندتان شروع کنید. شروع به صحبت در مورد احساسات در خانه خود کنید و از کتاب های زیر به عنوان محل شروع بحث استفاده کنید. اگر بعد از چند ماه تلاش خوب احساس نمی کنید که اوضاع در حال تغییر است، در جستجوی کمک حرفه ای تردید نکنید. یک درمانگر باتجربه می تواند به کودک کمک کند تا از طریق آن احساسات عمیق تر کار کند و توانایی بیشتری برای مدیریت احساسات خود ایجاد کند. اما در کل توصیه می کنم والدین در کنار فرزندشان به مشاوره بروند. شما نمی خواهید فرزندتان احساس کند که او شکسته است، بنابراین او را برای “رفع” می برید. شما می خواهید همه اعضای خانواده یاد بگیرند که چگونه بهتر ارتباط برقرار کنند، بنابراین همه احساس می کنند که دوستش دارند و نیازهای خود را برآورده می کنند. یک درمانگر خوب که با شما و فرزندتان ملاقات خواهد کرد، می تواند به شما در انجام این کار کمک کند.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاهده بیشتر