توصیه های کاربردی در دو قسمت کودکان و نوجوانان ارائه می شود. ولی به این معنانیست راهکارهایی که برای کودکان ارائه شده، برای نوجوانان کاربردی نداشته باشد و بالعكس. اما بعضی از آنها برای سنین خاصی تاثیر بیشتری دارد. راهکارهای حرف شنوی کودکان را از بخش خانواده سایت تفریحی همراه باشید.
توجه فرزندمان را جلب کنیم.
برای اینکه مطمئن شویم فرزندمان به حرفهای ما گوش می دهد، باید به ما نگاه کند، برای این منظور اگر کودک است به ارامی چانه اش را بلند کنیم و بگوییم: ” لطفا به من نگاه و گوش کن، ببین چه می گویم!” و اگر نوجوان است از او بخواهیم که به صورت یا چشمهای ما نگاه و به حرفهایمان گوش کند. باید مانع پرت شدن حواس فرزندمان شویم. در غیراین صورت جمع کردن حواس او دشوار خواهد بود. بهتر است ، مكان ساکتی بیابیم، تلویزیون یا ضبط صوت را خاموش کنیم، اما انتظار نداشته باشیم که او بدون حرکت روبروی ما بنشیند و به حرف ما گوش کند. بهتر است هنگام صحبت با او به شکلی بازی کنیم، برای مثال: در حين نقاشی کردن با او حرف بزنیم.
موارد پیشنهادی
با جملات مثبت شروع کنیم.
معمولا ما كلمات یا عباراتی که برای بچه هایمان بکار می بریم منفی است، این گونه عبارات نه تنها روی آنان بلکه روی خود ما نیز تاثیر منفی می گذارد. برای مثال:”به این وسایل دست نزن”، این کار را نکن”، “این همه هله هوله نخور”، “امروز حق نداری برای بازی بیرون بروی”، ” قبل از شام شیرینی نخور” و… در بسیاری از موارد می توانیم به جای “نه” ها از عبارات دیگری استفاده کرده و عبارات منفی را به صورت مثبت ادا کنیم. زیرا استفاده از عبارات مثبت، همکاری فرزندمان را بیشتر جلب میکند.
به جای اینکه بگوییم:” دراتاق ندو.” “بلند شو و سفره را بینداز.” بگوییم: “بیا با هم نقاشی بکشیم یاکتاب قصه بخوانیم “یا” حالا بهتر است سفره را بیندازیم.”
از عبارات واضح و کامل استفاده کنیم.
هر چه جملات ما واضح تر، درست تر و کامل تر باشد، فرزندمان بهتر منظور ما را درک می کند. برای مثال: ممکن است که منظور ما را از جمله ی ” صد بار بهت گفتم که ..” يا “اتاق را مرتب کن” را درک نکند. بهتر است با اشاره به مورد مشخصی بگوییم:” كتابها را در قفسه و لباسهایت راسر جایشان بگذار” . هر قدر درخواستهای ما واضحتر باشد، پذیرفتن آنها برای او آسانتر است.
بالحنی آرام حرف بزنیم.
فریاد زدن توام با عصبانیت غير از آموزشهای اخلاقی زشت و عصبیت نتیجه دیگری ندارد. عده ای از والدین تنها راه رسیدن به خواسته هایشان را در فریاد زدن و توهین کردن، می دانند در نتیجه همین روش را به فرزندان خود می آموزند. مخصوصا هنگامی که فرزندان در خانه مشغول نزاع و درگیری هستند، داد و بیداد، دعوا را متوقف نمی کند. به جای آن، به طرف آنان برویم و آرام از آنها بخواهیم که دست از دعوا بردارند. خیلی اوقات همین آرامش ما برای ساکت کردن بچه ها کافی است.
اگر بالحنی ملایم و آرام با فرزندمان صحبت کنیم، احتمالا دست از جار و جنجال بر خواهد داشت، معلم ها به تأثیر و كاركرداین روش اطمینان دارند و از آن استفاده میکنند.
ارتباط سازنده داشته باشیم.
توجه داشته باشیم که فرزندمان مراقب نوع صحبت و رفتار ما با همسرمان، افراد خانواده و دیگران بخصوص خودش است و از طرز ارتباط ما الگو برداری می کند.
از ضمير” من” استفاده کنیم.
هراحساسی به کسی تعلق دارد و از این بابت بهتر است که در عبارات خود به جای استفاده از ضمير”تو” از ضمير” من” استفاده کنیم. مثلا، به جای گفتن: “تو مرا عصبانی می کنی” بگوييم:” وقتی تو چیزی را پرتاب میکنی، عصبانی میشوم”. وقتی کسی را در رابطه با کارهای خطا مستقيما مورد خطاب قرار دهیم، امکان دارد که در او مقاومت بوجود آید و یا از ترس، دیگری را مقصر جلوه دهد.
به فرزندمان بازخورد بدهیم.
از کارهای فرزندمان تعریف و یا انتقاد سازنده بکنیم. باید جوابی که به او می دهیم یا کاری که می کنیم، روشن و مشخص باشد. به عبارت دیگر وقتی کار خوبی انجام داد از او به خاطر کارش – مخصوصا در حضور دیگران – تعریف و تمجید کنیم و اگر کار خطایی انجام داد، در حضور دیگران – مخصوصا دوستان همسالش – تنبیه یا اصلاح نکرده و در خلوت به او تذکر بدهیم.
تعریف و انتقاد را هم زمان به کار نبریم.
در یک زمان از فرزندمان تعرف و انتقاد را با هم به کار نبریم. زیرا هم شیرینی تعریف را در ذائقه او تلخ میکنیم و هم اثر انتقاد را از بین می بریم. برای مثال: در رابطه با کار خوبی که انجام میدهد، نگوییم: “کاری که کردی عالی بود، چرا به جای کارهای اشتباهت این کارها را انجام نمیدهی؟”
به سن وسال فرزندمان توجه داشته باشیم.
هنگام صحبت با کودک کم سال خود، کنار آنها بنشینیم و از به کار بردن کلمات و عبارات نامانوس خودداری کنیم. به تدریج که او رشد می کند، نوع کلمات و عبارات خود را با شرایط جدیدش تطبیق دهیم. ارتباط با یک نوزاد با ارتباط با یک کودک دبستانی و یا با یک نوجوان فرق دارد. زیرا ارتباط با نوجوان ها به ارتباط با بالغها نزدیک تر است ولی به طور کلی باید رفتارمان با فرزندانمان در هر سن و سالی توام با احترام باشد.
عادات خوب را تشویق کنیم.
به فرزندمان عادتهای ارتباطی خوب را آموزش داده و هر وقت که این عادتها رانشان داد، تشویقش کنیم. برای مثال: به انوبيت حرف زدن، به حرف دیگران گوش دادن ، به عقاید، نظرات و احساسات دیگران احترام گذاشتن، و بسیاری از موارد دیگر.
وسط حرف دیگران نیریم.
یکی از عادتهای بد، پریدن وسط حرف دیگران و یا تمام کردن جمله آنان است. این کار علاوه بر بی ادبی، به گوینده فرصت نمی دهد که حرفش را تمام کند. گوش دادن با علاقه به گوینده نشان می دهد، برای او ارزش و احترام قائل هستم. با این کار او نیز یاد می گیرد با صبوری به حرفهای ما گوش کند.
رفتار مثبت را تشویق کنیم
به رفتار مناسب فرزندمان توجه و در همان لحظه از آن تعریف و تمجید کنیم. بعد بخواهیم یا او را راهنمایی کنیم تا فعالیت بعدی را انجام دهد. در این روش برای هرکاری که درست انجام داد، امتیازی قائل شویم، به نوعی که گویی جادویی در کار است، او به طور باور نکردنی، درخواست های بعدی ما را اجرا می کند. برای مثال: بگوييم:” آفرین که یک لیوان شیر خوردی، حالا بیا با هم کمی بازی کنیم، یا کاری که دوست داری انجام دهیم. یا حالا که مسواک زدی، بیا در رختخوابت تا برایت کتاب بخوانم، یا خاطره تعریف کنم.”
در یک زمان یک درخواست را مطرح کنیم.
اگر در یک آن چند درخواست یا دستور بدهیم، ممکن است فرزندمان بر اثر تداخل آنها گیج شود و نتواند به خوبی از عهدهی کارهای محوله برآید. برای مثال نگوییم: “دوست دارم اول وسایلت را جمع و بعد اتاق را تمیز کنی، سپس دستهایت را بشوری و سفره را بیندازی تا غذا بخوریم.”
به فرزندمان فرصت بدهیم.
وقتی درخواست یا سوالی از فرزندمان داریم بالحن آرام پرسیده و مدت زمانی را به او فرصت دهیم تا هم پیام مارابه خوبی درک کند هم با تفکر، جواب درست تری بدهد. زیرا او، قبل از پاسخ به سؤال ها و یا انجام درخواست های ما، نیاز به وقت بیشتری برای درک و تفکر درباره آن چه شنیده، دارد.
به پرسشهای فرزندمان توجه کنیم.
یکی از بهترین شیوه های گسترش هر چه بیشتر ارتباط با فرزندمان تعریف و تمجید از پرسشهای معقولانه ی اوست. برای مثال: وقتی سوالی را مطرح کرد به او بگوییم: “آفرین که سوال هوشمندانه و خوبی کردی؟” به این ترتیب احساس ارزشمندی و مهم بودن در او تقویت شده و مسایلی را که به نظرش می رسد به راحتی با ما در میان می گذارند.
به پرسشهای او با دقت گوش داده، از مسخره کردن و بی ارزش دانستن آنها خودداری کنیم. بهتر است به جای گفتن پاسخ آنها با راهنمایی مناسب، خودش به جواب درست دست یابد.
اگر جواب سوالی را نمی دانیم برای فرار یا اظهار فضل، جواب نادرست ندهیم، زیرا دیر یا زود فرزندمان به حقیقت پی برده، ارزش و اعتبار خود را به مخاطره می اندازیم. به جای آن که نقش کسی که پاسخ همه چیز را می داند، بازی کنیم، بهتر است در نهایت صداقت و شجاعت بگوييم:” فعلا جواب این سوال را نمی دانم، ولی می توانیم با هم و با استفاده از منابع مختلف، جواب آن را پیدا کنیم.”
گاهی اوقات سوالات متعدد فرزندمان، حاکی از نیازی است که پاسخگویی به آن سخت مورد توجه او است.
از مثال و داستان استفاده کنیم.
برای توضیح مسایل دشوار از مثال، داستان، ضرب المثل و… استفاده کنیم. قصه ها و ضرب المثل های آموزنده، زیاد هستند که هم اثر تربیتی دارند و هم شنیدنش برای فرزندمان شیرین است که میتوانیم برای انتقال پیام خود از آنها استفاده کنیم.
جملات فرزندمان را تکرار کنیم.
برای اینکه فرزندمان متوجه شود که به حرفهایش گوش می کنیم، گاهی اوقات جملاتش را تكرار یا حرفهایش را به طور خلاصه بازگو کنیم. همچنین هر وقت منظور او را از بيان كلمات یا جملاتی متوجه نشدیم، محترمانه. از او سوال کنیم تا دچار سوءتفاهم نشویم.
پی در پی تکرار نکنیم.
بین زمانهایی که فرزندمان در خودش فرو می رود “نت پایین” و مواقعی که حواسش بادقت کافی متوجه مااست، “نت بالا”، هماهنگی وجود دارد. محققین با استفاده از نوار مغزی ” g. e . e ” نشان داده اند که مغز کودکان در طول روز یک چرخه «ابتدابالا» و سپس پایین» را برای باز سازی طی می کند و یکی از دلایل بی توجهی آنها به توصیه و حرفهای ما همین است. پس اگر می خواهیم فرزندمان به آن چه می گوییم، توجه کند، این نکته را به خاطر بسپاریم، یک دستور وقتی با سكوت همراه باشد، بسیار قدرتمندتر عمل می کند تا زمانی که به او گیر داده و مرتب حرفمان را تکرار کنیم.
با ملایمت رفتار کنیم.
هرگاه از فرزندمان درخواستی داریم، به سمت او رفته و آرام او را لمس کنیم. طوری که حضور ما را حس کند. تا درخواست ما به عمل تبدیل شود. مثلا اگر با فریاد از فرزندمان بخواهیم که از آن طرف اتاق بیاید و میز را بچیند یا سفره را بیندازد، مؤثر نخواهد بود. بهتر است نزد او رفته، درخواست خود را مطرح کرده، سپس با هم به آشپزخانه برویم.
علت کار با درخواست را توضیح دهیم.
کلماتی که برای توضیح علت کارها به فرزندمان انتخاب میکنیم، روی رفتار او تاثیر زیادی دارد. زیرا می تواند رفتاری را تشویق یا تکذیب کند، او را به همکاری یا سرکشی وا دارد. برای مثال: “همان طور که با فرزندمان درحال مسواک زدن هستیم، برای او توضیح دهیم که ببین من خمیر دندان را با مسواک به تمام دندانم میزنم تا همهی میکروبهایی که آنجا هستند را در بیاورم. حالا با آب، دهانم را می شویم، غرغره میکنم و بعد آب دهانم رابیرون میریزم. بیا با هم این طوری مسواک بزنیم.
بعضی امور را یاد آوری کنیم.
بچه ها به راحتی ممکن است چیزی را فراموش کنند. این وظیفه ما است که بعضی موارد را به آنان یادآوری کنیم. مثلا اگر فرزندمان فراموش کرد به دستشویی برود. باید با مهربانی به او بگوییم: “وقت دستشویی رفتن است”. یاد آوری امور بدون تكرار مكرر برای همه بسیار مفید خواهد بود.
با ادب و احترام صحبت کنیم.
اگر از فرزندمان انتقاد کنیم، یا بر سر او فریاد بکشیم، او داد و فریاد خواهد کرد. از خود بپرسیم: “اگر جای او بودیم، دوست داشتیم چگونه با ما صحبت میکردند. برای این که حرفهای ما نفوذ بیشتری داشته باشد، باید از کلمات مودبانه، با بار عاطفی مثبت و لحن مهربانانه استفاده کنیم.
فرزند خود را راهنمایی کنیم.
فرزند خود را به سوی رفتار مناسب هدایت و راهنمایی کنیم. اگر او به چیزی دست می زند که نباید بزند، به او بفهمانیم که چه چیزهایی را می تواند، لمس کند یا بردارد. اگر روی مبل بالا و پایین می پرد، به جای سرزنش کردن، جایی که می تواند جست و خیز کند را به او نشان دهیم. اگر روی دیوار رنگ آمیزی می کند، برای توضیح دهیم که چطور می تواند از مداد رنگی به درستی استفاده کند.
عزت نفس فرزندمان را تقویت کنیم.
اگر فرزند خردسالمان روی میز ایستاده و می خواهیم او را پایین بیاوریم، به جای داد زدن و توهین یا تهدید کردن بگوییم: اجازه نداری روی میز بایستی، خودت پایین می آیی یا کمکت کنم” در این صورت به نوعی ناتوانی های او را مهار میکنیم و اعتماد به نفس از ما به فرزندمان انتقال می یابد.
انتظارات خود از قبل بگوییم.
اگر فرزندمان در حضور دیگران بد رفتاری کند و باعث خجالت ما و رنجش آنها می شوند، به او بگوییم: “ساکت بنشین”، معمولا اثر زیادی ندارد. قبل از هر وضع جدیدی مثل حضور در مهمانی یا جشن تولد، موقعیت را برای او شرح دهیم و انتظارات منطقی خود را بیان کنیم. برای مثال، بگوييم:” وقتی فردابه جشن تولد میرویم، از تو انتظار دارم، شلوغ نکنی و هنگامی که دوستت کادوهایش را باز میکند، بنشینی و تماشا کنی.
فرزندمان را از قبل آماده کنیم.
بچه ها در هر موقعیتی که قرار دارند، نمی توانند رویدادهای بعدی را حدس بزنند. زیرا در لحظه ی حال زندگی میکنند. برای همين، هنگام گذر از مرحله ای به مرحله ای دیگر، دچار مشکل می شوند. بنابراین بهتر است هنگامی که می خواهیم فرزندمان را از جایی که دوست دارد به جای دیگری ببریم، پنج دقیقه قبل به او بگوییم: “که تا چند لحظه دیگر باید اینجا را ترک کنیم.” اگر بی خبر دست او را بگیریم و از آنجا ببریم، باعث آزار و بدخلقی او شده، به طوری که به حرفهای ما اعتنایی نخواهد کرد.
از جاهای مشکل ساز دور شویم.
اگر هر بار با فرزندمان به سوپرمارکت یا جای دیگری برای خرید می رویم، با مشکلاتی روبرو می شویم و به حرفهای ما نیز گوش نمی کند، زمانی بیرون برویم که کسی از او نگهداری میکند. بهتر است مدتی به او فرصت دهیم و او را همراه خود به خرید نبریم، این مدت، زمان مناسبی است که این چرخه ی منفی بشکند تا ارتباط ما روال عادی پیدا کنیم. یا اگر در جایی هستیم و فرزندمان بهانه گیری می کند، با او از آن جا خارج شویم. اغلب بیرون رفتن و انتقال او به جایی دیگر، باعث آرامشش میشود. اما اگر بهانه گیری او بیجا است، مدتی او را با خود نبریم و یا از قبل انتظارات خود را واضح بیان کنیم.
از انجام کارهای روزمره غافل نشویم.
لباس پوشیدن، مسواک زدن، خوابیدن، تمیز و جمع کردن اسباب بازی ها، مدرسه رفتن ، درس خواندن و انجام تکالیف و بسیاری از موارد دیگر، مجموعه ای از کارهای مهم روزانه محسوب می شوند. می خواهیم فرزندمان این کارها را با موفقیت پشت سر بگذارد و در گذر از هر مرحله، رفتار مناسبی داشته باشد. اما ممکن است رفتارهای منفی مثل مقاومت و حتی داد و فریاد در برابر درخواست های ما کند. با این حال نباید اجازه دهیم که از انجام کارهای روزمره اش شانه خالی کند.
درپی زمان و فرصت مناسب باشیم.
زمانی که فرزندمان از ما چیزی را می پرسد، به ما علامت می دهد که آماده ی گوش کردن است و می خواهد عقيده مارا بداند. باید حرف درست را در زمان مناسب خودش بگوییم و مطالب نادرست را در لحظات نامناسب ناگفته بگذاریم. برای مثال: در وسط صحبت فرزندمان که با آب و تاب و هیجان دعوای دوستش را تعریف می کند، گفتن این جمله که لباس و كتابهايت را جمع و جور کن، مفید به نظر نمی رسد. در حقیقت این لحظه زمان مناسبی برای تذکر نیست. همچنین اگر مسایل شخصی، عاطفی و انضباطی را نیز در شرایط نامناسب روانی که او پذیرای آن نیست، مطرح کنیم، نباید انتظار بهبود و تغییر محسوسی در رفتارش داشته باشیم.
پذیرای مخالفت صحیح فرزندمان باشیم.
گاهی اوقات والدین از اینکه به فرزند خود اجازه بدهند تا با آنان مخالفت کنند، می ترسند که مبادا از احترامشان کاسته شود. وقتی که به فرزند خود در بیان نظرات و عقایدش اجازه بدهیم، علاوه بر این که احساس آزادی می کند، احترام بیشتری نیز برای ما قایل خواهد بود. این عمل نشانگر آن است که ما به اندازه ی کافی به نظرات خود اطمینان داریم و از توان و آمادگی مقابله با او برخورداریم. اگرچه مواجه شدن با مخالفت فرزند چندان هم ساده و آسان نیست، ولی باید سعی کنیم تا از به کاربردن کلمات نامناسب و نامطلوب خودداری کنیم.
بیشتر بخوانید:
مسخره نکنیم.
تحقیر و مسخره کردن فرزندمان گاهی سبب می شود تا او هرگز به حرفهای ما گوش ندهد، تمسخر او را وادار می کند تا از ترس آسیب دیدن، حالت دفاعی بگیرد و از ارتباط با ما بپرهیزد.
احساسات فرزندمان را درک کنیم.
آهنگ صدا، گفتار و حالتهای صورت فرزندمان از نیازها و احساسات او حکایت میکند. کیفیت صدای ممکن است گرفته، آرام، بلند، خشن، مصمم، با اعتماد و … باشد. ممکن است فرزندمان خیلی کم حرف بزند یا دائما در حال حرف زدن باشد. هر دو حالت احتمالا واکنش او به فشارهای روانی است که احساس می کند. برای پی بردن به حالتها و احساسات فرزندمان باید در زبان بدن او «حالتهای صورت و بدن»، معنای کلمات، فشار، لحن و آهنگ صحبت او توجه کنیم.
از جارو جنجال پرهیز کنیم.
بیشتر والدین فکر میکنند با جروبحث، داد و فریاد، تكان دادن دستها و بدن، پرخاشگری، کوبیدن روی میز و… می توانند فرزندشان را وادار به گوش کردن، کنند. در حالی که سخت در اشتباه هستند. زیرا این روشها که در بیشتر اوقات محکوم به شکست است جار و جنجال نشانه ی ضعف و سکوت توام با اقتدار نشانه ی قدرت است.
اقتدار و نفوذ خود را حفظ کنیم.
داشتن یک نگاه پر نفوذ و با اقتدار میتوانیم بدون خشونت و حتی کلمه ای صحبت بهترین اثر را روی فرزندمان بگذاریم. برای این که رفتاری قاطعانه داشته باشیم، باید سکوت کرده، بدون هیچ حرکتی فقط نگاه کرده و اجازه بدهیم چشمها و حالت جدی بدن به جای زبانمان حرف بزند. وقتی بدنمان در کنترل ما باشد، در سکوت این جمله را به فرزندمان منتقل خواهیم کرد:”من کاملا جدی هستم”. اما زمانی که حرکات بدن، آشفتگی مارا نشان می دهند و ما داد و فریاد می کنیم، ضعف و ناتوانی خود را ابراز کرده و می گوییم:” من نمیدانم با تو چه باید بکنم. عاجزانه می خواهم که به حرفم گوش کنی.”
نظرات کاربران