تربیت کودک طلاق و تک والدی
مسائل خاص تربیت کودکان تيزهوش، در طول دوره طلاق و بعد از آن تشدید می شود؛ زیرا حساسیت ( رنجش) کودکان تيزهوش شدت می یابد و ذكاوت بسیار، آنها را در برابر خطرهایی که متوجه تربیت تک والدي است، آسیب پذیرتر می کند. برای آشنایی با نحوه تربیت کودک طلاق و تک والدی با بخش خانواده سایت تفریحی جیران همراه ما باشید.
مسائل خاص تربیت کودکان تيزهوش، در طول دوره طلاق و بعد از آن تشدید می شود؛ زیرا حساسیت ( رنجش) کودکان تيزهوش شدت می یایا۔ و ذكاوت بسیار، آنها را در برابر خطرهایی که متوجه تربیت تک والدي است، آسیب پذیرتر می کند. البته، کودکانی که در خانه های تک والدي زندگی می کنند، دیگر منحصر به فرد محسوب نمی شوند؛ زیرا در جامعه امروزی ما بعضی کودکان، دوران کودکی خود را با یکی از والدين گذرانده اند.
موارد پیشنهادی
تک والدی بودن خانواده به دلیل طلاق، مرگ، یا انتخاب این نوع از زندگی به میل خود، سبب می شود که آن والد به طور پیوسته و به تنهایی، مسئولیتها را بر عهده گیرد. معذلک، یکی از فایده های تک والد بودن آن است که به لحاظ اجتماعی، می توانید وقت بیشتری را با فرزندتان بگذرانید و این همراهی دلنشین، کمکتان می کند از احساس تنهایی رها شوید. کودکان تيزهوش می توانند همراهی دلپذیر برای رفتن به کنسرتها، موزه ها و تفریحگاه ها باشند؛ زیرا به دلیل توانایی ذهنی فوق العاده ی هنری ( یا هر دو)، ممکن است بتوانید از رد و بدل کردن مشاهدات و گفت وگوی خود با او لذت ببرید که گاهی به اندازه گفت وگو با مشاهدات بسیاری از بزرگسالان محرک و جالب است. با وجود این، در این شرایط نیز خطرهایی وجود دارد.
کودکانی که چنین همراهان خوبی هستند، به راحتی در دیگر فعالیتهای بزرگسالان نیز شرکت می کنند. شاید بارها از آنان خواسته اش و ما ملحق شوند؛ به خصوص در مواقعی که با شخص خاص دیگری قرار ملاقات نداشتید و همچنین، به دلیل احساس گناه و هزینه ای که ای نگهداری از آنها باید پرداخت کنید. اگر چه همراهی فرزندتان با شما، شاید برای وی فرصتهای فرهنگی جدیدی ایجاد کند که قطعة لطمه ای به او نمی زند، وی را در معرض مواجهه با شرایط اجتماعی و مسائل دنیای بزرگسالان قرار می دهد. شاید توانائیهای اجتماعی فرزندتان گسترده تر شود و شما را ترغیب کند که او را نیز به طور ثابت در جمع خود راه دهید. اگرچه ممکن است کودکتان به سادگی به عنوان یک فرد بزرگسال پذیرفته شده و در کارهای مربوط به بزرگترها مانند شریکی برای والد خود محسوب شود، شاید همین رفتار در یک موقعیت اجتماعی دیگر و در جمع همسالانش، رفتاری بزرگ مآبانه، عجیب و نابه جا جلوه کند. علاوه بر آن، وقتی تلاش می کنید که محدودیتهایی برایش قائل شوید، امکان دارد نوجوانتان به شما یاد آور شود که او هم تجربه بسیاری در این مورد دارد و پافشاری کند که شما حق ندارید مثل بچه ها با او رفتار کنید. اگر هم او را در فعالیتهای بزرگسالان شرکت ندهید، حتی شاید روبه روی شما بایستد و بگوید که شما حق ندارید او را در خانه تنها بگذارید.
فرزندتان به عنوان یک نوجوان که خیلی زود در موقعیت بزرگسالان قرار گرفته، ممکن است از شما انتظار داشته باشد قبل از اینکه بخواهید با یکی از دوستان خود قرار ملاقات بگذارید، با او مشورت کنید و شاید حتی حق اظهارنظر برای خود قائل شود و از دوستتان انتقاد کند. چون خودش دیده که بزرگسالان، دیگران را مورد انتقاد قرار می دهند، بعید دست به خودش هم حق دهد که چنین کند. در واقع، بعد از مدتی طولانی که از رفتار بزرگسالان تقلید کرده، شاید حتی به اینکه در گفت وگوی بزرگسالان شرکت داده نشود هم اعتراض کند. به نظر می رسد نوجوان شما که عادت کرده خیلی راحت وارد جمع بزرگسالان شود، به هیچ عنوان نمی تواند در جایگاه همیشگی خود قرار گیرد. احتمالا برایتان این سؤال پیش می آید که این تغییر منفی چگونه رخ داده؟ این مشکل از آن ناشی می شود که نوجوانان آمادگی ندارند که مثل افراد نوجوان با آن برخورد شود؛ به ویژه بعد از اینکه عادت کرده باشند مثل بزرگسالان رفتار کنند.
حالا که از خطرهای احتمالی در این زمینه آگاه شدید، می توانیان راحت تر جلوی بروز مشکل را بگیرید. از همان ابتدا، برای خودتان به عنوان یک بزرگسال، زندگی جداگانه ای در نظر بگیرید. هفته ای یک یا دو بار در جمع دوستان خود حضور پیدا کنید و مخصوصا فرزندتان را همراه یک مراقب مورد اعتماد، در خانه بگذارید. نباید احساس گناه کنید. این کار برای او لازم است. کودک را در جریان جزئیات رازهای خصوصی خود، درباره بزرگسالان دیگر یا همسر سابق خود نگذارید. درست است که این رابطه صمیمانه باعث می شود که کودکان به شما احساس نزدیکی کنند، اما جایگاهی فراتر از بلوغ فکری آنها برایشان در نظر گرفته می شود. سعی کنید در روزهای تعطیل و مناسبتهایی که پیش می آید به عنوان یک خانواده در جمع خانواده های دیگر حضور یابید.
به کودکتان نگویید که تا ابد به او، بیش از هر کس دیگری، ع خواهید ورزید. همچنین، با او در یک تختخواب نخوابید (غیر از موا که توفان و رعد و برق است یا صبح روزهای تعطیل). اگر با بزر دیگری آشنا شوید که بخواهید با او ازدواج کنید، فرزندتان می کند که به او بی وفایی کرده و او را از خود رانده اید و بنابراین خود را به شما و شریک آینده زندگیتان بروز می دهد. مهم نی چقدر احساس نیاز و تنهایی می کنید، کودکتان نمی تواند جایگزین بزرگسال زندگی شما باشد.
دست آخر، اگر یک مادر تنها هستید، هرگاه احساس کردید نقش تنها الگوی مهم زندگی فرزندان خود را بر عهده گرفته اید، بکوشید یک فرد مذکر مناسب را به عنوان الگوی فرزندان خود بیابید. اگر یک پدر تنها هستید، تلاش کنید که یک فرد مؤنث مناسب، الگوی آنها باشد.
اگر به دلیل فوت همسرتان، فرزندانتان تک والدي شده اند، بعد از اینکه دوران غم و اندوه به سر آمد و بار غصه هایتان کمی سبک تر شد، حتما داستانهایی درباره والد فوت شده – در نقش یک همسر، یک کودک و یک بزرگسال – برای فرزندان خود تعریف کنید. حتی والدی که دیگر زنده نیست هم می تواند نقش یک الگوی عالی را برای کودکان داشته باشد. همسرتان را به عنوان الگویی خوب مطرح کنید، اما راجع به او مبالغه نکنید. نیازی نیست فرزندتان والد فوت شده خود را بهترین فرد در زندگی خود بداند. به ویژگیهای مثبت والد فوت شده تأکید کنید، اما به فرزندان خود نیز اجازه دهید بدانند که والدینشان نیز کامل و بدون عیب و نقص نیستند.
شاید طلاق باعث تکوالدي شدن خانواده شده باشد و یا شاید از خود بپرسید که چگونه می توانید برای کودک تیزهوشتان توضیح دهید که شما و همسرتان به فکر طلاق افتاده اید. اگر بخواهیم به مسئله دوم بپردازیم، احتمال دارد که فرزندتان مدتها به دلیل مشکلات زناشویی شما دچار اضطراب شود؛ اگرچه هرازگاهی کودکتان تصور می کند که همه زوجها چنین مشکلاتی دارند و بنابراین، انتظار قطع این رابطه را ندارد.
در صورت امکان، بهتر است که هر دو والد با هم، اطلاعاتی درباره جدایی در اختیار کودکان قرار دهند. چنین کاری معمولا از بازی «تقصیر مامانه – تقصیر باباته» جلوگیری می کند. اگر بتوانید در طول دوران طلاق و علی رغم رفتارهای ناخوشایندی که ممکن است هر دو نفر با آن روبه رو شوید، احترام یکدیگر را حفظ کنید، برای کودکتان خیلی بهتر خواهد بود. برای کودک خود امکان عشق ورزیدن به هر دو والد را به وجود آورید.
طلاق همیشه به آن راحتی که ما تصور می کنیم، نیست. ازدواج اغل با رفتارهای زننده و غیر عقلانی یک یا هر دو زوج، به شکست می شود. کودکان تيزهوش درباره اخلاقیات سؤالاتی می پرسند و است احساس کنند که مسئولیتی برای مداخله در این روابط بعد آنهاست یا شاید جانب یکی از دو والد را بگیرند. تقریبا هیچ راهی برای جلوگیری از «فضولی کردن» یک نوجوان خشمگین، در روابط بزرگسالان خود ندارید یا نمی توانید مانع از سخنرانی آنها در باب بزرگسالی، برای خودتان و همسر سابقتان شوید. اگر به عنوان یک والد احساس می کنید که طرد شده اید، تشویق نکردن کودکتان به جانبداری از شما، آن هم در یک موقعیت وحشتناک، باید مشکل باشد. نیازی نیست که کودکان از همه جزئیات زندگی اندوه بار شما به عنوان یک بزرگسال مطلع باشند. حتی اگر آنها تیز هوش باشند و به نظر برسد که همه این موارد را درک می کنند و آن را می پذیرند، به آنها بگویید که شما نمی توانید و نمی خواهید مشکلات بزرگسالی خود را با آنها در میان بگذارید. البته، شما برای دوران تنهایی و در مواقع ناراحتی به حامی نیاز دارید. معذلک، مشاوران، دوستان صمیمی و گاهی والدین خودتان می توانند بهترین حامیان شما باشند. طلاق فشار بی نهایت زیادی به همراه دارد که نباید روی شانه های کودکان به ظاهر بزرگسال سنگینی کند.
بعد از اینکه آن دوره وحشتناک را گذراندید، بکوشید زندگی بهتری را آغاز کنید. وقتی عصبانی می شوید، به کودکتان نگویید که باترین خصوصیات والد دیگر را به ارث برده است. این کار باعث می شود – از تغییر خصوصیات خود، احساس درماندگی کند و نسبت به سن خشمگین شود؛ زیرا او را با کسی مقایسه کرده اید که دیگر دوست ندارید.
وقتی برنامه دیدار با کودک را ترتیب می دهید، سعی کنید خیلی امور مدرسه و برنامه عادی روزانه کودکتان پیش نیاید؛ اگرچه باید اذعان کرد که کودکان می توانند خود را برای برخی دیدارهای خاص هم آماده کنند. ترتیب گفت و گویی ساده با مسئولان مدارس، آموزگاران، پزشکان و مربیان ورزش را بدهید. مطمئن باشید که آنها همیشه برای چنین گفت و گویی آمادگی دارند. کودک خود را همواره با فعالیتهای مورد علاقه اش سرگرم کنید.
بیشتر بخوانید: آموزش ترکیب رنگها با قصه به کودک
اگر فرزندتان به ملاقات شما آمده و از این مسئله عصبانی است که باز هم باید خود را با ترک خانه سازگار کند، می توانید با بیان ویژگی خوب والدی که کودک از او جدا شده، گفت وگوی خود را با کودکتان جذاب تر کنید. اگر درباره والد دیگر اظهارنظر منفی کنید، شاید کودکان با نظر شما موافق هم باشند، ولی احساس خواهند کرد که در این میان گیر افتاده اند و جابه جایی کودک از این خانه به آن خانه، با چنین افکاری، ظالمانه خواهد بود. اگر هنگامی که کودک را به خانه همسر سابقتان می برید یا زمانی که او، فرزندتان را به خانه می آورد، نمی توانید جلوی خشم خودتان را بگیرید، پس با او حرف نزنید. در عوض، یادداشت مؤدبانه ای برای او بنویسید.
گذشت زمان و بردباری به خرج دادن، به شما و فرزندانتان در سازگاری با لطمه روحی طلاق و یا در پرورش فرزندان به تنهایی و به صورت تک والدی کمک خواهد کرد.
نظرات کاربران